توجهی در شب قدر برای آمورزیده شدن از جانب پروردگار
اندیشه - آیتالله مجتبی تهرانی گفت: "من یقین دارم آنهایی که در شب های قدر «یک توجه» به خدا کردهاند، همه آنها آمرزیده هستند. «یک توجه»، بیشتر هم نه. "
به گزارش خبرآنلاین آیت الله تهرانی در مراسم شب قدر بیست و یکم گفت : " در روایات متعدد بر این مطلب و آثار آن سفارش شده است که: هر که شب قدر را اِحیا بدارد، گناهان او آمرزیده شده است. اما شب قدر کدام شب
است؟ در بین این سه شب، یعنی شب نوزدهم و بیستویکم و بیستوسوم، روی دو شب بیشتر تکیه شده است؛ یکی شب بیست و یکم و دیگری شب بیستوسوم. در یک روایت شخصی سؤال میکند. میگوید من به امام باقر(علیهالسلام) عرض کردم شب قدر چه وقت است؟ ایشان فرمودند شب بیستویکم یا شب بیستوسوم؛ گفتم: مشخص کنید که کدام یک از این دو شب است؛ حضرت فرمودند: چه میشود که تو در دو شب اعمالی را که وارد شده است انجام دهی و در آن دو شب دعا کنی!؟ "
آقا مجتبی تهرانی درباره اینکه در شب قدر چگونه دعا کنیم؟ بیان کرد : " اوّل به بدیهایت اعتراف کن! باید این اعتراف و عذرخواهی را بکنم تا بعد از آن رو داشته باشم که آن چیزهایی را که میخواهم با او مطرح کنم و تقاضاهایم را از او درخواست کنم. امام صادق(علیهالسلام) میگوید: " دعا راه دارد. اگر از خدا تقاضا کنی، امّا از همان راه دعا، اگرچه گناهکار هم باشی، جوابت را به تو میدهد. پیش خدا که رفتی، به یکایک گناهانت اعتراف کن و بگو بد کردم. اقرار کن. مگر تو میتوانی خطاهایت را بشماری؟ نمیتوانی! پس همان مقدار که یادت میآید چه کردی را اقرار کن. آن چیزهایی که بر تو پوشیده است را اجمالاً اعتراف کن؛ بعد آنجا عذرخواهی کن و بگو حالا از ما چشمپوشی کن."
وی در ادامه گفت : " امّا نکته دوم این است که حضرت در ادامه میفرمایند: «عذرخواهی کن و پوزش بطلب؛ بعد هم در دلت، نه زبانت، واقعاً بنا بگذار که دیگر این کارها را نکنی.» حالا که میخواهی با خدا حرف بزنی، بگو خدایا من معذرت میخواهم از گناهانم؛ من از تو میخواهم که از من بگذری و توبهام را بپذیری. امّا تنها خواستهات این نباشد؛ از خدا فقط نخواه که از گناهانت بگذرد؛ بلکه در دعاهایی که این شبها میکنید، از خدا بخواهید که خدا کمکتان کند که سال آینده مطیع خدا باشید. از خدا اینها را بخواه. مغفرت بخواه، تصمیم هم بگیر که دیگر دستت را به آن خطاها آلوده نکنی، بعد هم بگو ای خدا، حالا کمکم کن که سال آینده من دیگر اینطور گناه نکنم. "
آقا مجتبی تهرانی درباره آمرزش در این شب ها گفت : " من یقین دارم؛ اصلاً اعتقادم این است که آنهایی که امشب «یک توجه» به خدا کردهاند، همه آنها آمرزیده هستند. «یک توجه»، بیشتر هم نه! همین یک توجه به اینکه «خدایا ما بد کردیم»، همه چیز تمام میشود؛ او هم کار را تمام میکند. پس اوّل معذرتخواهی کن؛ بعد هم طلب کمک کن که سال آینده دیگر من اینطور عمل نکنم و بگو خدایا، تو خودت دستم را بگیر. این روند دعا را به ما یاد دادهاند.
این تازه مقدمه درخواستهای بعدی ما است. اینجا است که خطاب میرسد حالا چه میخواهی؟ درخواستت چیست؟ در عرف خودمان هم همینطور هستیم که اگر طرف مقابلمان یک انسان کریم باشد، وقتی برویم پیش او و بگوییم آقا، ما معذرت میخواهیم، ما به شما بد کردیم، ولی کارمان گیر کرده، او چه جواب میدهد؟ میگوید: حالا حاجتهایت را از من بخواه! بگو ببینم از من چه میخواهی؟ این عین تعبیری است که در روایات ما هست. خدا خطاب میکند بگو؛ سؤال کن؛ بخواه؛ چه دنیوی، چه اخروی. "
amirturk1@yahoo.com http://www.amir1346.blogsky.com/ التماس دعا از شما خوانند گان عزیز...
دست نوشته ای خواندنی از دکتر علی شریعتی درباه شب قدر
اندیشه - نوشته ای که در پی خواهد آمد در مجموعه آثار 2-خودسازی انقلابی منتشر شده است.
« بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده و مهربان
اناانزلناه فی لیله القدر ما «آن» را فرود آوردیم درشب قدر
و ماادریک ما لیله القدر و چه میدانی که شب قدر چیست؟
لیله القدر خیر من الف شهر شب قدر از هزار ماه برتر است
تنزل الملائکه والروح،فیهاباذن ربهم من کل امر فرشتگان و آن روح دراین شب فرود میآیند به اذن خداوندشان از هر سو
سلام هی حتی مطلع الفجر » سلام بر این شب تا آنگاه که چشمه خورشید ناگهان میشکافد! »
تاریخ قبرستانی است طولانی و تاریک، ساکت و غمناک، قرنها از پس قرنها هم تهی و هم سرد، مرگبار و سیاه و نسلها در پی نسلها، همه تکراری و همه تقلیدی، و زندگیها، اندیشهها و آرمانها همه سنتی و موروثی، فرهنگ و تمدن و هنر و ایمان همه مرده ریگ!
ناگاه در ظلمت افسرده و راکد شبی از این شبهای پیوسته، آشوبی، لرزهای، تکان و تپشی که همه چیز را بر میشود و همه خوابها را برمیآشوبد و نیمه سقفها را فرو میریزد. انقلابی در عمق جانها و جوششی در قلب وجدانهای رام و آرام، درد و رنج و حیات و حرکت و وحشت و تلاش و درگیری و جهد و عشق و عصیان و ویرانگری و آرمان و تعهد، ایمان و ایثار! نشانههایی از یک «تولید بزرگ»، شبی آبستن یک مسیح، اسارتی زاینده یک نجات! همه جا ناگهان، «حیات و حرکت»، آغاز یک زندگی دیگر، پیداست که فرشتگان خدا همراه آن «روح» در این شب به زمین، به سرزمین، به این قبرستان تیره و تباه که در آن انسانها، همه اسکلت شدهاند، فرود آمدهاند.
این شب قدر است.
شب سرنوشت، شب ارزش، شب تقدیر بر یک انسان نو، آغاز فردایی که تاریخی نو را بنیاد میکند. این شب از هزار ماه برتر است، شب مشعری است که صبح عید قربانی را در پی دارد و سنگباران پرشکوه آن سه پایگاه ابلیسی را! شب سیاهی که در کنار دروازه منی است، سرزمین عشق و ایثار و قربانی و پیروزی!
و تاریخ همه این ماههای مکرر است، ماههایی همه مکرر یکدیگر، سالهایی تهی و عقیم، قرنهایی که هیچ چیز نمیآفرینند، هیچ پیامی بر لب ندارند، تنها می گذرند و پیر میکنند و همین و در این صف طولانی و خاموش، هر از چندیشبی پدیدار میگردد که تاریخ میسازد، که انسان نو میآفریند و شبی که باران فرشتگان خدایی باریدن میگیرد، شبی که آن روح در کالبد زمان میدمد، شب قدر!
شبی که ازهزار ماه برتر است، آنچنانکه بیست و چند سال بعثت محمد، از بیست و چند قرن تاریخ ما برتر بود. سالهایی که آن «روح» برملتی و نسلی فرود میآید از هزار سال تاریخ وی برتر است. و اکنون، براندام این اسلام اسلکت شده، برگور این نسل مدفون و برقبرستان خاموش ما، نه آن روح فرود آمده است، سیاهی و ظلمت و وحشتشب هست، اما شب قدر؟
شبی که باران فرو میبارد، هر قطرهاش فرشتهای است که بر این کویر خشک و تافته، در کام دانه ای، بوته خشکی و درخت سوختهای و جان عطشناک مزرعهای فرو میافتد و رویش و خرمی و باغ و گل سرخ را نوید
میدهد. چه جهل زشتی است در این شب قدر بودن و در زیر این باران ماندن و قطرهای از آن برپوست تن و پیشانی و لب وچشم خویش حس نکردن، خشک و غبار آلود زیستن و مردن!
هرکسی یک تاریخ است. عمر، تاریخ هر انسانی است و در این تاریخ کوتاه فردی، که ماهها همه تکراری و سرد و بی معنی میگذرد، گاه شب قدری هست و درآن از همه افقهای وجودی آدمی فرشته میبارد و آن روح، روح القدس، جبرئیل پیامآور خدایی برتو نازل میشود و آنگاه بعثتی، رسالتی، و برای ابلاغ، از انزوای زندگی و اعتکاف تفکر و عبادت وخلوت فراغت و بلندی کوه فردیت خویش به سراغ خلق فرودآمدنی و آنگاه، در گیری و پیکار و رنج و تلاش و هجرت و جهاد و ایثار خویش به پیام!
که پس از خاتمیت، پیامبری نیست، اما هر آگاهی وارث پیامبران است! آن «روح» اکنون فرود آمده است، در شب قدر بسر میبریم. سالها، سالهای شب قدر است، در این شبی که جهان ما را در کام خود فرو برده است و آسمان ما را سیاه کرده است، باران غیبی باریدن گرفته است، گوش بدهید، زمزمه نرم و خوش آهنگ آن را میشنوید، حتی صدای روییدن گیاهان را درشب این کویر میتوان شنید.
سلام بر این شب، شب قدر شبی که از هزار ماه، از هزار سال و هزار قرن برتر است، سلام، سلام،سلام،... تا آن لحظه که خورشید قلب این سنگستان را بناگاه بشکافد، گل سرخ فلق برلبهای فسرده این افق بشکفد و نهر آفتاب بر زمین تیره ما ... و بر ضمیر تباه ما نیز جاری گردد. تا صبح بر اینشب سلام !
http://www.amir1346.blogsky.com/
چگونه به بارگاه علوی بار یابیم؟
اندیشه - وجود مبارک علی بن أبیطالب (ع) به ما چنین فرمود که شما ظرف دانش باشید. اگر ظرف دانش شدید، زنده اید؛ و اگر زنده بودید، مسجد را آباد می کنید، شب قدر را آباد می کنید، کعبه را آباد می کنید؛ تا برسد به جای کسی که عصر خود را هم آباد کند.
حضرت علی(ع) فرمود: اسمعوا قولی و عوا منطقی(1). حرفم را بشنوید و به منطقم گوش بدهید. منطق من این است که جهان با علم و عمل صالح اداره می شود و دیگر هیچ. آنچه در قلمرو طبیعت است، زینت طبیعت است، نه زینت شما! زینت شما در فرا طبیعت است، نه طبیعت. اگر زمین است، سپری می شود و اگر شمس و قمر است، محکوم اذا الشّمس کوّرت (2)خواهد بود، اذا النّجوم انکدرت (3)خواهد شد و مانند آن.
و امّا شما یک موجود ابدی هستید؛ نه شمس و قمر و راههای شیری سپهر می تواند زیورتان باشد، زیرا روزی فرا می رسد که همه این موجودات سپهری در هم می ریزند، و نه موجودات دیگر زمینی. شما فقط با لطف خدا زنده اید، با توحید الهی زنده اید و ثمن شما توحید خداست و بس.
این سخن که گفته می شود: خیر الامور اوسطها (5)، یک سخن میانی است. یعنی بعد از اینکه سالک را از افراط و تفریط رهائی بخشیدند، و آن را به هسته مرکزی عدل رساندند، از آن به بعد خ یر الامور اشدّها و اوفرها و اکثرها و اعلاها! این خ یر الامور اوسطها برای سالکان مبتدی است تا از تند روی و کند روی برهند، به آن هسته مرکزی عدل برسند. اگر به این بارگاه بار یافتند؛ اعدل شدن، أعلم شدن، أتقی شدن، اصدق شدن، احق شدن بر اساس سرعت و سبقت فضیلت است. خیر الامور اکثرها و اوفرها و اشدّها و اعلاها. اینکه در دعاهای کمیل و امثال کمیل می خوانید: و اخصّهم زلفهً لدیک ، اقربهم منزلهً منک (6) همین است.
و اینکه شما در جریان امام مجتبی (ع) می بینید که چند بار کلّ اموالش را تقسیم کرد، یا بین خود و فقراء تقسیم کرد، یا همه اش را بین فقراء توزیع کرد، این سخن از اسراف نیست. اگر کسی متن صراط مستقیم شد، و همه کارهای او قسط و عدل بود، این سخی است و اسخاست و اسخاست و اسخا؛ اسخای از مراحل قبل. هر اندازه ببخشد، سخاوت او بیشتر می شود. جای اسراف و تبذیر نیست. تا چه کسی در هسته مرکزی عدل قرار بگیرد!
ما برای اینکه به این بارگاه علوی بار یابیم، موظفیم در جهاد اوسط و اکبر راهی را طی کنیم که در جهاد اصغر این مملکت طی کرد. اگر در جهاد اصغر در طی دفاع مقدّس هشت ساله، ایران آنقدر مقتدر بود که هر زمینی را کربلا
کند و هر روزی را عاشورا، اگر بخواهد زمان را به کام خود بگرداند و کاری بالاتر از کار رواحها شهأ و غدوّها شهر بکند، باید به این دو شعار برسد: «کلّ ارض حرم الله » و «کلّ لیله، لیله قدر»؛ این شدنی است.
اگر برخی از کارها در اسلام ثواب هزار حج را دارد، یعنی یک انسان مؤمن می تواند به جائی برسد که ابدی شود و می تواند یک شبه ره هزار ساله را طی کند، نه هزار ماهه را! به این شرط که کلّ لیله قدر بشود و کلّ ارض حرم الله باشد. اگر او توانست زمین خود را همانند مکّه بسازد و زمان خود را همانند قدر بپروراند، این می تواند کاری انجام بدهد که هزار سال را یک شبه طی کند. در واقع شب قدر این خصوصیّت را دارد که می تواند شب های دیگر ما را هم شب قدر بکند.
***
یکی از دعاهای نورانی امیر بیان، علی بن أبیطالب (ع) در ماه مبارک رمضان این بود: خدایا! توفیقی به ما بده که ما بیشتر بیدار باشیم و کمتر بخوابیم؛ واکفنا من النّوم (7). با خواب کم بتوانیم زندگی کنیم. با غذای کم زندگی می کرد، از خدا خواست با خواب کم هم به سر ببرد. اگر محبّت الهی در دل انسان وارسته جایگزین شد، انسان با حیّ قیّوم پیوند دارد و دوست او می شود. اگر دوست او شد، هم با غذای کم به سر می برد و سالم می ماند، هم با خواب کم. گفتند:
سرمست چنان خوبی، کی کم بود از چوبی
این فغان و ناله افتاد کآخر، در استن حنانه
به ما گفتند: با خدای خودتان در شب قدر و غیر قدر راز گوئی کنید، به او بگوئید: خدایا! با ما حبیبانه رفتار کن، نه غفارانه! می بخشی، امّا بخشودنی همراه با محبّت. یک وقت ترحّم می کنی، یک وقت احترام می کنی، یک وقت محبّت داری. تو که باسط الیدین هستی. با کرامت و با دو دست بی دستی این دستها را باز می کنی، عطا می کنی؛ امّا حبیبانه ببخشا، نه غفارانه.
اینکه می بینید گاهی انسان به شرق گرایش پیدا می کند یا به غرب، به زید دل می بندد یا به عمرو، به مال دل می بندد یا به جمال؛ برای اینکه گرفتار محبّت کاذب است. اگر از محبّت صادق طرفی ببندد، هرگز به غیر خدا دل نخواهد بست. اللّهمّ انّک العفوّ، تحبّ العفو فاعف عنّی. این غیر از آن است که انسان بگوید: خدایا! اللّهمّ اغفر لی الذّنوب الّتی تهتک العصم (8). درست است که او ستّار است، امّا رحیمانه و حبیبانه و طبیبانه با ما رفتار کند خیلی بهتر از آن است که ما از او بخواهیم قهارانه با ما رفتار نکن! ... این زیارت امین الله را فراموش نکنید؛ هر روز بخوانید. این هم زیارت است، هم مناجات و دعا. بخشی از آنها زیارت است، بخشی معرفت است، زیارت هست، محبّت هست، عنایت است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) نهج البلاغه . خطبه 139 (2) تکویر . 1
(3) تکویر . 2 (4) حجرات . 7
(5) الکافی . ج6 . 541 (6) مفاتیح الجنان . دعای کمیل
(7) مستدرک الوسائل . ج7 . ص442 (8) مفاتیح الجنان . دعای کمیل
ای کوفه!چرا شهر چنین غمگین است؟
اندیشه - "احسان پرسا" یکی از خوانندگان خبرآنلاین اشعاری را در رثای علی (ع) ارسال کرده است
" یا مرتضی علی "
ای کوفه ! چرا شهر چنین غمگین است؟
گلدسته ! چرا لحن اذان سنگین است؟
سهمیه ی خرمای من امشب نرسید ..
گفتید که محراب چرا رنگین است ؟ ..
" بر ابن ملجم لعنت "
آن ضربه که قربة ً الى الله زدى
اى زاهد گمراه به بیراه زدی..
ملعون خوارجی تو با آن ضربت
بر فرق على نه، بر یدالله زدی!
چهار گناهی که سخت بخشوده میشوند...
اندیشه - خداوند چند گناه را به سختی می بخشد: 1- عمداً نماز نخواندن 2 - به ناحق آدم کشتن 3- عقوق والدین 4- آبرو بردن.
حجت السلام فاطمی نیا در جلسه ای با ذکر چند نکته اخلاقی و عرفانی گفت: خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم، گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهد است الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمداً نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: "به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.
روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.
گناهکار چند نوع است. عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.